مجروحیت اورول در جنگ داخلی اسپانیا و رسیدگی نامناسب پزشکی در زمان مجروحیت باعث شد تا اورول تا پایان زندگی وضعیت جسمی مناسبی نداشته باشد. در تابستان ۱۹۳۸ چند ماه در بیمارستان بستری بود و بعد از مرخصی با کمک یکی از دوستانش برای فرار از زمستان سخت انگلستان و بازیابی سلامتش به مراکش رفت و شش ماه در آنجا ماند. مقاله زیر (Marrakech) حاوی تجربیات او از این اقامت شش ماهه است.
در دسته کوچک عزادارن فقط مرد و پسر دیده میشد. از زن خبری نبود. در حالی که مناجات کوتاهی را مرتب تکرار میکردند، راهاشان را آرام و با دقت از میان کپههای انار و تاکسیها و شترها باز کردند و از بازار رد شدند. دلیل جذابیت جنازه برای مگسها این است که اینجا هیچوقت جنازه را در تابوت نمیگذارند؛ دورش یک پارچه خالی میپیچند و روی یک تخته ناسور چوبی میگذارند و روی شانههای چهار نفر از دوستانش تشیع میکنند. به گورستان که میرسند با کلنگ یک سوراخ دراز به عمق تقریبی نیم متر میکنند و جنازه را در آن میاندازند و رویش را با اندکی کلوخ خشک که شبیه آجرپاره است میپوشانند. نه سنگ قبری در کار است، نه اسمی و نه نشانی برای شناسایی. به یک زمین بایر و پر از پشته میگویند گورستان؛ بیشتر شبیه یک کارگاه ساختمانی متروک است. یکی دو ماه که بگذرد دیگر کسی نمیداند حتی جنازه اقوام خودش را کجا خاک کردهاند.