جورج اورول در مقاله زیر (Not Counting Niggers) به بهانه نقد کتابی از کِلارِنس کِی. اِستِرِیت، به انتقاد از مشی سیاسی غالب در میان چپگرایان بریتانیایی در ارتباط با مبارزه با فاشیسم و نگرش غالب به مقوله امپراطوری بریتانیا میپردازد.
اگر کسی بود که ده یا دوازده سال پیش مرزبندی سیاسی امروز جهان را پیشبینی کند قطعا احمق تلقی میشد. ولی حقیقت این است که امکان پیشبینی شرایط فعلی – البته نه در جزئیات، بلکه در ظواهر کلیاش – حتی در دوران طلایی پیش از هیتلر هم شدنی بود. تنها کافی بود که امنیت بریتانیا مورد تهدید جدی قرار گیرد تا در زمانی کوتاه به شرایط فعلی برسیم.
در یک کشور موفق، که البته این موفقیت را مدیون استعمار است، سیاستهای چپگرایانه همیشه به مقداری فریب آغشتهاند. هر گونه تغییر جدی، حداقل مستلزم کاهش کوتاهمدت سطح زندگی مردم در انگلستان است. این واقیت به این معنی است که اکثریت سیاستمدارها و مبلغان چپگرا افرادی هستند که درآمد خود را از راه بازخواست چیزی که به واقع نمیخواهند کسب میکنند. تا زمانی که اوضاع خوب باشد انقلابیونی پرشور هستند، ولی ریاکاریشان با قرار گرفتن در موقعیتهای اضطراری مشخص میشود. کافی است آبراه سوئز مورد کوچکترین تهدید قرار بگیرد تا معلوم شود "ضدیت با فاشیسم" و "دفاع از منافع بریتانیا" یک چیز هستند.
در یک کشور موفق، که البته این موفقیت را مدیون استعمار است، سیاستهای چپگرایانه همیشه به مقداری فریب آغشتهاند. هر گونه تغییر جدی، حداقل مستلزم کاهش کوتاهمدت سطح زندگی مردم در انگلستان است. این واقیت به این معنی است که اکثریت سیاستمدارها و مبلغان چپگرا افرادی هستند که درآمد خود را از راه بازخواست چیزی که به واقع نمیخواهند کسب میکنند. تا زمانی که اوضاع خوب باشد انقلابیونی پرشور هستند، ولی ریاکاریشان با قرار گرفتن در موقعیتهای اضطراری مشخص میشود. کافی است آبراه سوئز مورد کوچکترین تهدید قرار بگیرد تا معلوم شود "ضدیت با فاشیسم" و "دفاع از منافع بریتانیا" یک چیز هستند.